بازیگر مورد علاقه ویکیوتیک در حالی که هق هق گریه می کرد از مرگ کارگردان غرش کرد

20 نوامبر در مسکو در تئاتر رومی ویکی تیوک از بنیانگذار آن خداحافظی کردند. ليودميلا ماكساكوا ، ماكسيم آورين ، ايرينا آپكسيموا ، ساتي اسپيواكوا زود رسيدند ، سريع خداحافظي كردند و رفتند. بسیاری این کار را می کنند ، سعی می کنند از توجه خودداری کنند. دیمیتری بوزین یکی از مهمترین هنرمندان رومی ویکیتوک است ، اگر نه اصلی ترین آن ، همه سیاهپوش ، گویی یک دیو در اطراف تئاتر حرکت می کند. او یک دقیقه بی حرکت نماند ، از دست دادن معلمش بسیار ناراحت شد. وقتی با هم صحبت کردیم ، دیمیتری سعی کرد خود را حفظ کند و حتی لبخند بزند ، اما بعد از لحظه ای به سختی توانست یک هق هق گریه را مهار کند.

وقتی او روی صحنه رفت ، مدت طولانی سکوت کرد و چنان سنگین و بلند نفس کشید که شبیه حیوان زخمی شد. فردا سرنوشت او چه خواهد شد – هنرمند ایده آل تئاتر ویکی تیوک ، که تجسم تمام وحشیانه ترین برنامه های خود است.

هر چهار ساعتی که این مراسم به طول انجامید ، که غم انگیز نبود ، بلکه باعث افزایش روحیه می شد ، تصاویر ویکیوتیک بر روی صفحه تغییر کرد ، در آن او با لباس های دیوانه تخت گل – روشن ، پرندگان بهشت ​​و گلها را نشان می داد ، با یک آستین آبی. در طول زندگی او ، بسیاری از این کت ها کنایه آمیز بودند ، حتی می خندیدند ، و کسی سعی می کرد از او تقلید کند. در کمد لباس ویکیتوک کت چرمی ، پیراهن دوزی اوکراینی ، یقه لاک پشت قرمز بود. والری رایکوف ، کارگردان تئاتر ، در پایان مراسم خداحافظی اطمینان داد که موزه ای از رومی ویکیتوک در تئاتر ایجاد می شود ، اما خود تئاتر به موزه تبدیل نمی شود. او زنده خواهد ماند. مورد دیگر جمع آوری پیام های صوتی رومن گریگوریویچ است که توسط وی در دستگاه پاسخگویی ضبط شده است ، که وی بطور دوره ای تغییر می دهد و بسیاری آنها را بیاد می آورند. وقتی کسی در هنگام خداحافظی شروع به یادآوری آنها کرد و لکنت کرد ، کسانی بودند که آنها را تحویل گرفتند و درخواست کردند. یک میز و صندلی در سرسرا نصب شده بود که روی آن ژاکت عجیب و غریب ویکیتوک انداخته شد. به نظر می رسد که او به جایی رفته است ، یک دقیقه این حرف را زده و برای تمرین به شهر دیگری شتافته است. به نظر می رسد که او در آستانه بازگشت است ، اما اکنون او برای همیشه به لووف خواهد رفت.

در این روز ، آهنگهای اوکراینی ، که ویکی تیوک آنها را بسیار دوست داشت ، سخنرانی اوکراینی به نظر می رسید. یکی از شاگردانش با گیتار به صحنه آمد و چندین ترانه مورد علاقه استاد را خواند. و گالینا چرنووا ، تکنواز سابق تئاتر بولشوی و اهل لویو ، نیز به اوکراینی آواز خواند و گفت: “اوکراین گریه می کند ، مخصوصاً لووف ، رومچیک لال است.” او همچنین یک دسته گل رز با روبان های چند رنگ بست که گل های اکلیلی سنتی اوکراین را تزئین می کند.

ما هنگامی که مراسم خداحافظی تازه آغاز شده بود با دیمیتری بوزین صحبت کردیم.

– رومن گریگوریویچ در Lviv به خاک سپرده خواهد شد. آخرین سفر وی به وطن چگونه سپری خواهد شد؟

– او را در زادگاهش در قبرستان بسیار زیبای لیچاکف به خاک سپردند. رومن گریگوریویچ از قبل یک سردابه خانوادگی خریداری کرده و والدین خود را به آنجا منتقل کرده است. حالا او آنجا کنار مادر و پدر دراز خواهد کشید. یک سنت قدیمی هوتسول وجود دارد – خرید تابوت از قبل. اگر در کوه بمیرید ، باید تابوت را به آنجا حمل کنید ، و این دور و دور است. بنابراین ، بهتر است از قبل به همه موارد رسیدگی کنید. رومن گریگوریویچ این کار را انجام داد. او مردی دانا است.

– چه کسی او را همراهی می کند؟

– خواهرزاده اش ناتالیا به مسکو آمد. فقط او توانست از مرز اوکراین و روسیه عبور کند. همه دیگران در Lviv منتظر او هستند. ناتالیا قبلاً شروع به کار با تهیه اسناد و مدارکی کرده است که به او امکان می دهد رومن گریگوریویچ را همراهی کند ، تا او را از مرزها به لویو ببرد. و بقیه اقوام او را در آنجا ملاقات می کنند. خداحافظی در خانه اپرای Lviv اتفاق می افتد ، La Traviata از وردی ، که وی در شکم مادرش گوش می داد ، اجرا می شود. این بزرگترین افسانه اوست. رومن گریگوریویچ به همه قول داد که تا لا تراویاتا بر تن نکند او نخواهد مرد. (ویکی تیوک گفت که لا تراویاتا آخرین اجرای او خواهد بود ، که سفر خود را با آن به پایان می رساند. و از آنجا که در زندگی زمینی او هرگز آن را روی صحنه نبرد ، یا شاید فقط نمی خواست نکته نهایی را بیان کند. بنابراین ، او راهی را ترک کرد تا بی نهایت – S.Kh.)

یک بار به Lviv رسیدیم ، جایی که قرار بود یک اجرای کمدی در خانه اپرا اجرا شود. ما به آنجا آمدیم و روی صحنه هرم هنرمند ولادیمیر بوئر را دیدیم که در آن زمان دائماً آنها را می ساخت. اما او صلیبی داشت و برای The Master و Margarita خلق شد. بیرون کشیدن صلیب غیرممکن بود. من با وحشت منتظر شدم که رومن گریگوریویچ از کجا برسد و لباس آرایش را ترتیب دهد. اما او نگاه کرد و گفت: “پسر ، و شما می دانید که حتی بهتر است.”

– آیا قبل از مراسم خداحافظی مراسم تشییع جنازه ای در تئاتر برگزار می شد؟

– بله ، درست در تئاتر یک سرویس وجود داشت که فقط نزدیک ترین افراد در آن حضور داشتند.

– آیا در روز خداحافظی با استاد ، نمایش افسانه ای “فدرا” وی اجرا می شود؟

– و من هم او را بازی خواهم داد. رومن گریگوریویچ یک بار “فدرا” را با آلا دمیدووا ، دیمیتری پوتسوف و الکسی سربریاکوف روی صحنه برد. شعرهای تسوتایوا بسیار پیچیده است ، اما رومن گریگوریویچ می دانست چگونه با روح صحبت کند ، نه با شعر. در فینال “فدرا” صدای خواننده بزرگ اپرا النا اوبرازتوا ، که با او بسیار دوستانه بود ، ظاهر خواهد شد. به نظر می رسید در ترانه اش خداحافظی می کند و رومن گریگوریویچ علاقه زیادی به گوش دادن به او داشت. ما از روی اشک صحنه را بالا خواهیم برد. هر اجرایی ، از روزی که او ما را ترک کرد ، ما اینگونه بازی خواهیم کرد. در حال حاضر سه اجرا بدون او و با اشک انجام شده است.

– بعدی چه اتفاقی می افتد؟

– رومن گریگوریویچ ارتفاع زیادی را تعیین کرد ، که هنوز نباید گرفته شود. شاید اکنون لازم باشد با کسانی دیدار کنیم که هنوز زنده هستند و در دوره های مختلف با او بوده اند. وقت نداشتیم با همه صحبت کنیم (صدای بازیگرانی که رومن ویکیتوک با آنها کار می کرد ، اما به عنوان مثال در میان آنها آلا دمیدووا نبود – S.Kh. ، از صحنه شنیده می شود). لازم است آنچه را که تعالیم بزرگ او از آن متولد شده است ، جمع آوری کنیم. واقعیت این است که رومن گریگوریویچ یک سیستم نمایشی قدرتمند با موقعیت های داخلی بسیار قوی و کاملاً جدید به جهانیان داد. ادامه بازی در این سیستم خوشبختانه بزرگی است. من می دانم که او به ما این توانایی را داد که کتابها را به روشی دیگر بخوانیم و آنها را به روشی دیگر برای مردم بازگو کنیم ، تا معانی و مناطق عمیق جدیدی را آشکار کنیم. مهمترین است هر جا که باشیم ، او برای همیشه با ما خواهد ماند. بالاخره نبوغ چیست؟ این شخصی است که می تواند زندگی های دیگری را در زندگی خود جای دهد و آنها را با زندگی شخصی خود متحول کند. بزرگترین ضرر برای من این است که بدون تمرینات او مانده ام. این باارزش ترین زمانی بود که می توانست هوشیاری را تغییر دهد.

“شما برای او یک مخلوق الهی بودید.

– من فقط بازیگری هستم که خوش شانس بودم که با او خلق کردم و دیوانه شدم.

همچنین بخوانید: