Grayness توسط شیلا Heti

تصویر توسط کامیل Chevrillonاین دومین داستان در این تابستان فلش آنلاین داستان سریال. شما می توانید خواندن کل سر

توسط NEWS-SINGLE در 26 تیر 1399
A colorful room with a gray corner.
تصویر توسط کامیل Chevrillon

این دومین داستان در این تابستان فلش آنلاین داستان سریال. شما می توانید خواندن کل سری و فلش ما داستان از سال های گذشته در اینجا.

تمام جهان هنوز هم می تواند خاکستری به عنوان آن را در گذشته در آن فیلم است. اما پس از یک روز رنگ آمد مدتی بین آن زمان و در اینجا. من فکر می کنم آن را باید جنگ. پس از جنگ مردم گفت: ما نیاز به برخی از دلایل به کمتر ناراحت است. کسی پیشنهاد رنگ ها ؟ جهان توافق کردند که رنگ های مورد نیاز به جلو و هر کس از ناامیدی از مرگ و تمام کسانی که انباشت اشیاء بدست آمده تا استخوان. رنگ آورده بودند. آنها فقط carted در کامیون ها و همه زمان خود را پر کنید. آن را یک شغل برای هر فرد در این سیاره برای قرار دادن رنگ ها جایی که آنها باید باشد. برخی از چیزهایی که در پیش تصمیم گرفته مثل ساخت چمن سبز و شما می توانید یک بلیط اگر شما ساخته شده شما قرمز یا آبی. اما چیزهای دیگر شما می توانید تصمیم بگیرید که مثل رنگ پیراهن خود را. این شد یک کمیته از افرادی ساخته شده است که تصمیم گیری های بزرگ آنها لازم است اما پس از آن بود که هر فردی فروتن انجام کار خود را. جهان آهی کشید در امداد: همه چیز بود خیلی زیبا تر در حال حاضر! و برای چند روز وجود دارد هیچ جنگ فقط مردم با بهره گیری از رنگ اما انسان به سرعت وفق دهند به آنچه زیبا و خوب و سپس جنگ را دوباره آغاز شده و این کمیته منحل شد.

مدت زمان طولانی پیش من بخشی از این کمیته اصلی اما یادبود یکی از کمیته بينند. ما جمع آوری شده برای یادداشت برداری در مورد آنچه واقعا اتفاق افتاده است در این گفتگوها به طوری که ما می تواند به جهان است. ما خواسته پدران ما چه آن را مانند به در کمیته ؟ چگونه جلسات بروید ؟ اما آنها تا به حال خود را از دست خاطرات برخی از آنها و دیگران عصبانی بودند در دیگر اعضای کمیته و نمی خواهد به ما بگویید چرا. ما جمع آوری اطلاعات بسیار کمی برای نجات جهان برای آیندگان. سپس ما منحل بیش از حد. گفت: ما به خودمان اجازه دهید فقط لذت بردن از رنگ. چه کسی اهمیت میدهد که چگونه آنها در اینجا ؟ بنابراین ما انجام داد. ما شد و درست مثل هر کس دیگری نمی archivists از گذشته اما به طور منظم مردمی راه رفتن را از طریق رنگ در حال حاضر به عنوان اگر ما هیچ چیز نمی دانم.

سپس یک روز آماندا فکر ما باید در واقع فقط بحث را به مردم جهان که تا به حال شرکت در دیسپرس رنگ در روی زمین فقط به طور منظم عامیانه آنهایی که آن را انجام داد. بقیه دختران خسته بودند اما من می خواستم به آن را انجام دهد با او چون من او را دوست داشت و این صدا سرگرم کننده است. من پرسید که آیا او فکر می کردم من باید فیلم من و او گفت: بله ما می تواند یک فیلم مستند است. ما به یک شهر کوچک و تنها ایستاده در میدان و مواجه با مردم که قرار بود در مورد یکشنبه خرید و از آنها خواست آنچه آن را مانند زمانی که شروع به رنگ و حال آنها در شرکت رنگ همه چیز ؟ ما تنها خواسته قدیمی مردم است. اکثر مردم نمی خواهید به صحبت کردن با ما, اما یک زن بود. او ما را دعوت به بازگشت به آپارتمان او برای چای.

آپارتمان او شد پر از رنگ درست مثل بقیه دنیا به جز یک گوشه که هنوز خاکستری است. آن بود که خود او راز گوشه ای که تا به حال نشده است رنگی—شاید تنها جایی در دنیا مثل این! جهان شده اند که آشفته می دانم که گوشه ای به حال پر شده در; اما او گفت که در پنجاه سال شصت و هفتاد او اجازه نمی دهد هر کسی در. او ترجیح می دهد تا شوهران و دوستان او بنابراین او می تواند نگه دارید یک گوشه ای از این دنیا رنگی نیست.

آن را به وضوح آرام به او را به آن را به عنوان آرام به عنوان یک موش خاکستری که یک دوست. او به ما گفت که او برای دوربین اجتناب از تماس با چشم با آن انگشتان خود را با فنجان چای خود کمی چین بشقاب آن همه هر کسی می تواند بحث در مورد—چه رنگ شما می رویم به این ؟ چه رنگ شما در حال رفتن به که ؟ آیا این همه بسیار زیبا در حال حاضر ؟ چگونه ما همیشه زندگی با همه که grayness? چرا آن را در جهان ، آیا آن را نمی خوب چگونه ما همه coöperating?

او بود و کمی ترش عبارات او به عنوان تقلید این افراد پس از مدتها پیش بسیاری از آنها مرده بودند در حال حاضر, او گفت:. او تا به حال کردم به شوق در حالی که کمی بیش از حد رنگ همه چیز را در دید حتی چیزهایی که در صلاحیت این دادگاه ها به رنگ مانند همسایه شمشیربازی.

اما یک روز او به آپارتمان خود بازگشت جایی که او تا به حال هنوز پر در گوشه ای. او تا به حال شده است رنگ آمیزی چیزهای دیگر او فقط آن را خاموش. او فکر, من خسته ام من آن را فردا. او به ما گفت که این کار را با ویرانی ، و چه اتفاقی افتاد ؟ خوب فردا تبدیل به فردا به عنوان آن را برای بسیاری از ما. آن را نگه داشته و ظاهر شدن او, to-do list, مانند یکی از آن موارد است که وجود دارد برای بسیاری از ماه شما حتی آنها را متوجه شوم. و سال به سال و به نوعی او هرگز آن را انجام داد. آنچه در آن است با آن چیزهایی است که هرگز آن را خاموش لیست ؟ آن است که ما در واقع نمی خواهید به آنها را انجام دهد ؟ یا که ما حتی نمی نیاز به آنها را انجام دهد ؟ ما آنها را در وجود دارد چرا که ما فکر می کنم ما باید. چرا ما فقط آنها را در حال حاضر ؟ بنابراین در نهایت او آن را گرفت و در آن زمان جهان حتی نمی باید به اندازه کافی رنگ در سمت چپ است که او می تواند با استفاده از پر در گوشه ای.

او ماند که در آپارتمان—دوستان مختلف او را تشویق به حرکت برای مهاجران در حال حرکت بودند به ساختمان و به طوری که دوستان خود را فکر می کردم که او باید به حرکت می کند. اما اگر چه او یک فن از مهاجران او از ذهن نیست آنها را آنقدر, آنها خوب همسایه که کسل کننده گوشه ای به او اطمینان در کمی خنده دار به راه است. او در آن هر روز به عنوان او در زمان چای. بدون او نمی باید کسی بیش از, و بله, او دوست داشتنی مهاجر همسایه ها فکر می کردم او یک افاده اما واقعا آنچه که او قرار است به انجام اگر یکی از آنها را در بر داشت و گفت: چیزی به کسی ؟ او نمی تواند از خطر. و بنابراین او را به خطر نیست. او در نهایت ایستاد تا به ما اجازه بیرون بسیار بسیار متاسفانه. او به ما گفت که لطفا نه هوایی مستند ما و یا نوشتن در مورد آن تا زمانی که او درگذشت. او می خواست به زندگی می کنند که با گوشه ای کوچک بود که تا زمانی که او درگذشت و نمی تواند دور گرفته شده و یا به زندان و یا برای کسی از برخی از کمیته آمده است و رنگ آن, بنابراین ما توافق کردیم چرا که ما احساس متاسفم برای خود و ما او را دوست داشت.

او در نهایت فوت در سال گذشته و در هفته آینده ما, مستند, پخش, اما ما غمگین در مورد آن. بیشتر ما آرزو می کنم که ما تا به حال شده است در انتظار برای این سالگرد, سالگرد یک سال از مرگ او با مرتب کردن بر اساس میل هر کس احساس می کند به جهان نشان می دهد آنچه را که آنها ساخته شده ایم. ما در حال افتخار به فیلم کوتاه ما ایجاد شده است که ما این داستان اما نه این که او تا به حال به مرگ در سفارش برای ما قرار داده و آن را به جهان است. بهتر است که او تا به حال زندگی می کردند و زندگی با گوشه ای از که ما رو به ما نشان می دهد فیلم. به همین دلیل است که همیشه وجود دارد بسیار غم وقتی چیزی خوب رخ می دهد و تعادل بین خوب و بد است ؟ نمی توانستم او را گفت: نمایش فیلم خود را به جهان! و احساس امنیت است که هیچ کس مراقبت دیگر در مورد یک گوشه کوچک پر بودن ؟ اما شاید او می دانست که چیزی است که ما نه در مورد رنگ و grayness و گوشه و آنچه مجاز است به شما در حفظ حریم خصوصی خود را در خود را کوچک آپارتمان کوچک و چه چیزی نیست.



tinyurlbitlyis.gdu.nuclck.ruulvis.netcutt.lyshrtco.de
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن