من جان سالم به سوء استفاده عاشق

مامان ترسناک و Noel Hendrickson/گتی مادر من استفاده می شود به او شبیه به یک بازی میزبان نمایش: همیشه لبخند

توسط ETELARESANKHABAR در 26 اردیبهشت 1399
I-Survived-An-Abusive-Narcissist-1
مامان ترسناک و Noel Hendrickson/گتی

مادر من استفاده می شود به او شبیه به یک بازی میزبان نمایش: همیشه لبخند بر لب همیشه خندان و همیشه جوک ترک خوردگی. حزب شروع نمی شود تا به او نشان داد. او غرق در تایید دیگران را نصیحت کسانی که نمی حمایت خود را از توهم احساس عظمت است. اما مانند یک بازی میزبان نمایش آن تقریبا به طور کامل یک نمایش مسخره و او واقعا در آن خوب است.

من زمان زیادی را صرف تعمق چگونه من پس از تثبیت به زندگی خود و با بسط این نسخه از خود را که او ارائه شده به مردم است. من هرگز فکر نمی کردم که من می خواهم خودم را در این موقعیت اما آن اتفاق افتاده است به آرامی و با گذشت زمان در راه است که من هنوز حتی نمی تواند به طور کامل حتی مفهوم.

او به زندگی من مثل یک گردباد از جلسه به اصل حرکت در عرض چند هفته. ما سخت کار می کرد و دوست داشت ، ما نقل مکان کرد و در یک سرعت بی امان با یک شور است که هرگز واقعا آرام است. ما شوربا شهر بزرگ زندگی با هم. در طول این زمان پرچم قرمز پرواز با من بدون من متوجه, اما من حدس می زنم شما نمی توانید ببینید پرچم قرمز زمانی که شما گل رز شیشه های رنگی در.

در طول زمان خود را عجیب و غریب کوچک خود را نشان داد. آن آغاز شده و به ندرت خاموش تنهایی, پس از ظریف که من حتی نمی واقعا متوجه آن اتفاق می افتد. حتی به دنبال بر روی آن در حال حاضر من سوال خود من تفسیر آن آغاز لحظات. این شش سال و آن را بیشتر به یک تاری, بنابراین من به شما یدکی دلخراش اطلاعات در مورد اعتیاد به الکل و مستی لفظی.

همه من می دانم این است که او عمیقا غمگین و عصبانی و من در زمان فشار از آن است. او اغلب از من سوال خود من و او به شدت بی اعتماد نیت من و حرکات. او بدبختانه در یک سکه و من همیشه محتاط تحریک او. من اساسا صرف آخرین سال از رابطه ما راه رفتن بر روی پوسته تعجب هنگامی که و چه سخت بعد تبر را به پایین می آیند. او به من می گفت "من خشم مانند طوفان است. این واقعا شدید و ناراحت کننده است اما آن را واقعا سریع است. شما فقط باید از طریق طوفان است." بنابراین من صرف قسمت بعد از رابطه ما wading را از طریق نزدیک به ثابت طوفان.

آن را به سر آمد و هنگامی که من می ترسم به خانه بروم چون من مطمئن نیستم که چه نوع از دولت او خواهد بود. او تا به حال گذاشته دست به من تا این نقطه, اما من می دانستم که آن را فقط یک ماده از زمان است. من یک پوسته از خودم. من از دست دوستان و هر حس استقلال. من می خواستم به فریاد در بالای ریه های من است که من به دام افتاده بود اما من نمی دانم که چگونه به توصیف من به دام افتادن. آیا واقعا به دام افتادن اگر من هنوز هم می تواند قدم زدن به بیرون درب ؟ معلوم بله. در نهایت من امید او را دراز دست بر من است زیرا که من یک دلیل در نهایت به ترک. به عنوان اگر او جریان بی پایان از زاج و سوء استفاده روانی کافی نبود من فکر نمی کنم من سزاوار به ترک تا زمانی که من تا به حال فیزیکی یادآوری از خود کامپیوتر.

شب من سمت چپ اولین و آخرین بار او را در من.

من می توانم از یک مایل دور چه نوع از شب ما می خواهم که با این سرعت که او در آن مصرف الکل است. یکی از خاص او بود و سه چهارم به یک بطری تکیلا در میان دوستان من در حال حاضر پیش بینی شده کابوس. سرسختانه مصمم به حفظ او مصمم است که او را به یک سفر به مشروب فروشی در inebriated دولت است. من مبارزه او برای کلید ماشین و به او گفت من او را. او به من گفت که در ماشین است که اگر من تا به حال او را ترک کند مهم نبود چرا که او می رفتن و من و مادر به جای. من سیلی زد و او جامعی پرتاب ماشین در پارک و گرفتن در کلید. من مبارزه به عنوان به عنوان بهترین من می توانم, اما او در نهایت آنها را به خارج از احتراق. او چیتی در گردن من برداشت و در سینه من; من در نهایت فرستاده شده و سپس فرار او به عنوان پاره کردن در ماشین خود را.

رشته در یک گیج کننده و حومه, من تا به حال چیزی جز یک تلفن همراه. من به نام پلیس و آنها در زمان بیش از یک ساعت به من چون من تجربه یک اورژانس پزشکی است. آنها همراهی من بازگشت به خانه به چند چیز من و من سمت چپ. من تو را دیدم هرگز کسانی که پلیس دوباره. آنها هرگز از من خواست نام من. آنها فقط "می خواستم تا مطمئن شوید که ما نمی کشتن هر یک از دیگر."

بعد از من سمت چپ هیچ کس باور من. چون من جذب می شود به زندگی خود و به حقیقت بسیاری از شرکت من نگه داشته بودند دوستان خود — و هر یک در سمت چپ او. هیچ کس به من صحبت کرد. من شروع به دیدن که او تا به حال هر کس در زندگی خود فریب خورده و نه فقط من. حتی کسی که در ابتدا به ما معرفی گیج شد. او را ؟ به هیچ وجه. من او را می دانم! است که می تواند نمی شود ممکن است.

آن بوده است بیش از شش سال از من سمت چپ او و من هنوز هم خودم را در یک دفاعی دولت است. قابل توجه ترین اسکار من با چپ است نزدیک دائمی مغز مه چپ بیش از صرف زمان با او "خاکستری تاب" — اقدام بی توجه و علاقه به طوری که من می توانید از طریق کامپیوتر خود را به سرعت و با حداقل میزان تاثیر. من نقل مکان کرد و از طریق زمان من با او ذهنی خاموش در یک حالت ثابت از مبارزه یا پرواز.

من هنوز هم وجود دارد و هر چند گاهی اوقات من می آیند من اغلب پراندیشه زندگی من به عنوان اگر آن را از طریق یک صفحه نمایش. به عنوان اگر در راه من یک ناظر از خود من واقعیت و نه یک شرکت کننده فعال. آن را آشکار در راه های عجیب و غریب مانند ناتوانی در تصمیم گیری به خصوص آنهایی که مهم. من خودم محو شدن در داخل و خارج از مکالمات تلاش برای حفظ تمرکز, اما همچنین اطمینان من آماده شده برای تمام حالات. این واقعا طاقت فرسا و آن را به سمت چپ من احساس خستگی تمام وقت از مه خود اما همچنین از تلاش برای توضیح دهید که چرا من به ظاهر نیمی و نیمی از گاهی.

من هم هنوز فیزیکی یادآوری وقت خود را با او. اگر من فکر می کنم در مورد آن و یا ساکن در آن را بیش از حد طولانی من شانه های زمان و من دست پاچه عرق. من ذهنی آبی برای چند روز و آن را بیرون می آیند در ارتباط است. من می توانم روح یا بی علاقه به نظر می رسد, و آن را سخت به توضیح به من زمان شریک است.

علاوه بر این وجود یک غم که من بنشیند. من غمگین برای شخص من بود و قبل از او. من غمگین فرد است که من فکر کردم او من غمگین ابتدا بخش هایی از عشق ما. من رها هر روز که من یک کودک با این مرد یا این که من از نظر قانونی به او. در برخی از راه آن احساس می کند مانند من dodged گلوله, اما من نمی دوج آن را به زودی به اندازه کافی.

من در حال حاضر به یک مرد فوق العاده و ما تا به حال یک نوزاد دختر در جولای 2019. در حال حاضر که من یک مادر خودم و مبارزه با اصرار به دانلود من از ترس و ناامنی را بر روی او. با توجه به قبلی من تروما من را از طریق رفت قابل توجهی پس از زایمان و اضطراب و تمام کسانی که مبارزه یا پرواز پاسخ من تا زمانی صرف زندگی با عجله آمدند و برگشت.

من وسواسی در مورد نشان دادن دخترم چه یک رابطه سالم به نظر می رسد مانند آنچه احترام به نظر می رسد. شوهر من آگاه است از شخص من بود قبل از او اما نه به هر گونه مشقت و جزئیات. با وجود صبر و احترام ما هنوز مسائل مربوط به ارتباطات. زمانی که ما مبارزه را من خاموش شد. اما نه تنها من تعطیل — من اشتباه در مورد موضع من در بحث ما و اغلب ضربه به می گویند "شما برنده" حتی اگر او هرگز نشان داده شده است هر گونه نشانه ای از بودن حتی از راه دور شبیه به من است.

در طول سال های اضطراب می شود و کمتر و کمتر طاقت فرسا مگر من صرف مقدار خوبی از زمان سکونت در آن است. من خودم استعفا داد به دانستن است که این واقعه را همیشه با من خواهد بود. این درد همیشه در اینجا هر چند در طول زمان آن را تبدیل شدن به کمتر و کمتر دردناک به لمس است. من گاهی اوقات تمایل به یاد داشته باشید جزئیات خوب از ما در ارتباط با چیزهایی که او به من آموخت و مرزهای آن است که او من را مجبور به اذعان به خودم اما پس از آن من فکر می کنم این یک فرمت از او سوء استفاده ؟

زیرا حقیقت این است که حتی اگر من فرار یک عاشق و نفوذ او هرگز واقعا فرار من.



tinyurlis.gdv.gdv.htu.nuclck.ruulvis.netshrtco.detny.im
آخرین مطالب