مرغ کاری قرار داده است که شکسته من خانواده دوباره با هم

من قوی ترین خاطرات دوران کودکی نیست از خود من در دوران کودکی. آنها متعلق به پدر من. من فکر می کنم آنها اغلب ک

توسط ENSANEDIROOOOOOZ در 30 فروردین 1399

من قوی ترین خاطرات دوران کودکی نیست از خود من در دوران کودکی. آنها متعلق به پدر من. من فکر می کنم آنها اغلب کودکان برداشت انبه مستقیم کردن درخت جوجه ها در حال اجرا رایگان در اطراف خانه مردان, اندازه گیری ثروت خود را با گاو خود را و یک روستا در نظر گرفتن مراقبت از آن بسیاری از کودکان—اما من فکر می کنم آنها بیشتر زمانی که من بپوشانید مرغ در کاری.

مرغ کاری خود دستور پایین منتقل پدر من. هر بار که او می خواهم آن را آماده و ما می نشستن برای غذا خوردن به عنوان یک خانواده, داستان خواهد جریان است. آن چه ما درک او از کجا آمد: نه فقط از طریق داستان های خود را, اما در این مراسم از غذا خوردن در همان سنت است.


من در یک کالج نیوانگلند شهر مطرح شده توسط یک آفریقایی پدر و آمریکایی. پدر من تا به حال دو entrées در شام مجموعه: همبرگر یاور سریع و آسان-اضافه کردن-گوشت گاو جزء اصلی از 90s در, که در خانواده مدلول مادر من از شب (و یا او خواهد بود پخت و پز شام). در پایان مقابل از آشپزی خود را به طیف پدر من تا به حال پرداخت و مرغ nsima.

من ada پدر در Chichewa رشد در Chituka یک روستای کشاورزی در مالاوی است. وسط پنج فرزند او 15 زمانی که من دیپلمات پدربزرگ نقل مکان خانواده اش از هفت به حومه شهر نیویورک است. پدر و مادر من ملاقات کرد در حالی که حضور در دانشگاه در همان شهر من متولد و بزرگ شده و در حالی که چند تا از خاله ها و عموهای نقل مکان کرد و در بازگشت به خانه به منظور بالا بردن خانواده پدر و مادر من تصمیم به اقامت در ایالات متحده و آفریقای پدر در زمان روی کار بالا بردن کودکان آمریکایی.

اولین حافظه از خوردن کاری و nsima است از زمانی که من هشت ساله بود و خانواده ما شش بود و هنوز هم فقط چهار. پدر من کار می کرد به عنوان یک کالج, فوتبال, مربی و اکثر شب او در یک عمل و یا یک بازی. اما گاهی اوقات من می خواهم به خانه از مدرسه به عطر گرم کاری پر کردن خانه ما. پدر من خواهد بود در اجاق گاز بیش از یک گلدان اهدای چوبی قاشق از آرد ذرت سفید فرنی به بتس ما می دانستیم که به عنوان nsima. این بعدها بود خفه شده در خورش مرغ.

هر بار پدرم را آماده آن را و ما می نشستن برای غذا خوردن به عنوان یک خانواده, داستان خواهد جریان است. آن چه ما درک او از کجا آمد: نه فقط از طریق داستان های خود را, اما در این مراسم از غذا خوردن در همان سنت است.

Nsima یک جزء اصلی در Malawian آشپزی اساسا آرد ذرت مخلوط با آب گرم به خمیر ضخیم و سپس به شکل توپ یا بتس که شرکت آنها به عنوان سرد است. در حالی که من لذت می برد طعم nsima این مراسم از غذا خوردن به عنوان یک خانواده است که من بیشتر لذت می برد. حتی بیشتر هیجان انگیز در ذهن جوان را به معنای ما می تواند خوردن آنها در روستا—sans نقره.

پدر من مطرح شد بسیار با ارزش های متفاوت از آنهایی که من در معرض. زبان ما بزرگ شده, صحبت کردن متفاوت بود. اما پدر من تا به حال کاری و nsima و با آن اتصال به دوران کودکی خود را. به نظر می رسید مانند هر زمان پدر من ساخته شده کاری او منتقل شد به خانه بازگشت.

او صحبت از پدر و مادر خود را که او را سال بدون دیدن. او را بگو خواهر من در مورد ازدواج سنتی dowries که در آن گاو و بز بودند بالاترین شکل از ارز. این بود داستان من شده بود و گفت: از سن من لذت می برد در حال انتقال به یک مکان و زمان بخش زیادی از من در عین حال تا خارجی. موقعیت من در خانواده همیشه تصریح کرد: در طول این وعده های غذایی: من بزرگش. قدیمی ترین پدر بود و انتظار می رود برای کمک به مراقبت از کودکان و همچنین انتقادی می دانم که چگونه به طبخ یک مادر دوم.


گوشت را به صورت ساعت به آرامی بپوشانید در یک قابلمه با گوجه فرنگی, هویج, کرفس, پیاز و پودر کاری مرغ عطف به طوری مناقصه که این امر در نهایت خود تکه تکه و سقوط کردن استخوان. دو رو در خدمت به صورت جداگانه اما با هم در سس. ما می خواهم به پاره کردن قطعات nsima با ما و استفاده از آنها به عنوان ظروف فرو بردن آنها را در خورش, تلاش برای جذب مایع در حالی که همچنین اهدای تا تکه های گوشت.

من و خواهرم عاشق بودن به استفاده از دست ما برای خوردن, مادرم التماس ناموفق برای ما به پاک ماندن به عنوان ما می خوردند. ما را با ترکیبی از حسادت و نفرت به عنوان پدر من در زمان ما دور انداخته استخوان و مغز استخوان از آنها. او می خواهم توضیح دهم که نیست فقط بهترین قسمت آن ظرافت که Malawians همیشه برای صرفه جویی در گذشته است.

برای ده سال آینده ما خواهد پرداخت خوردن مرغ و nsima به عنوان یک خانواده است. و سپس پدر و مادر من تصمیم به جدا کردن.

مانند اکثر 17 ساله در مواجهه با تحول من نیاز به کسی و چیزی برای سرزنش. من را انتخاب کرد من پدر و خارجی ریشه. تفاوت های فرهنگی من یک بار لذت شد هدف از خشم. من نمی دانم که چگونه به او ببخشد بنابراین من نگه داشته من فاصله. ما می خواهم ماه بدون زبان و گاهی سالها بدون دیدن هر یک از دیگر.

آن را در طول تعطیلات حدود چهار سال پس از طلاق است که خواهر و برادر من و من خودمان را به ماندن با پدر من در خانه جدید خود را—یک آپارتمان یک خوابه است که احساس غم و تنهایی در مقایسه با خانه ما به اشتراک گذاشته بود به عنوان یک خانواده است. آن را در طول این بازدید که پدر من در بازگشت از فروشگاه های مواد غذایی یک روز از من پرسید اگر من می خواستم به یاد بگیرند که چگونه به مرغ خود را. پس از آن من تا به حال مشغول به کار در آشپزخانه برای چند سال و همیشه مشتاق به یادگیری یک دستور جدید.

ما را با ترکیبی از حسادت و نفرت به عنوان پدر من در زمان ما دور انداخته استخوان و مغز استخوان از آنها. او می خواهم توضیح دهم که نیست فقط بهترین قسمت آن ظرافت که Malawians همیشه برای صرفه جویی در گذشته است.

برای اولین بار من و پدرم ایستاده بود و با هم در آشپزخانه و پخته شده است. من خرد شده پیاز و سپس به تماشای او با صبر و حوصله به آرامی و عرق آنها را در روغن. مشاهده کردم که او منتظر تا زمانی که فقط در لحظه مناسب به اضافه کردن رب گوجه فرنگی. ما نشستیم به تماشای تلویزیون—یک نسخه جدید از خانواده ما به عنوان مرغ پختند سکوت طریق بعد از ظهر.

ما کنار هم نشستیم به خوردن هر یک از ما با استفاده از هر دو دست به ارنج زدن نیشگون مرغ بر روی تکه های nsima. هنگامی که پدر من شروع به صحبت می کنند آن را یکی دیگر از داستان در مورد دوران کودکی خود را. پدرم به ما گفت چیزی که من نیاز به شنیدن. او گفت که او دوست داشت مادر ما و همیشه خواهد بود. او توضیح داد که گاهی اوقات روابط کار نمی کند. که گاهی اوقات یک فرد اشتباه می کند و هنگامی که آنها آماده هستند برای گفتن "متاسفم" این خیلی دیر است.

من می توانم احساس بخشش جاری شدن سیل از طریق من. من یک فرد بالغ در حال حاضر زندگی خود من و بسیاری از اشتباهات از خود من است. من قادر به دیدن پدر و مادر من به عنوان انسان در تلاش برای کشف کردن زندگی و روابط, راه همان است که من. من می دانستم که در آن لحظه که من قادر خواهد بود به اجازه رفتن از گذشته است. آن شب به عنوان رشد کودکان, خواهر و برادر من و من نه فقط در سنت غذا با پدر ما شروع کردیم به سهم بخش هایی از خودمان را به عنوان به خوبی. ما کوچک ایجاد کرد هنوز هم دست نخورده است.

یک دستور العمل خانواده شما می خواهم برای به اشتراک گذاشتن ؟ ایمیل [email protected] برای یک شانس برای برجسته شود.


tinyurlis.gdv.gdv.htu.nuclck.ruulvis.netshrtco.detny.im
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن