کمانچه نواز NWT تعظیم جدیدی پیدا می کند – به لطف برخی از پیراپزشکان تحسین

والی فرث – دام سابق ، پخش کننده تلویزیونی CBC ، اولین نماینده بومی از NWT و نوازنده مادام العمر – می داند که چگونه یک نخ یا دو نخ خوب بچرخاند.

وی گفت: “می دانید ، من یک قصه گو هستم و 85 سال روی این کره زمین هستم. من کارهای زیادی در زندگی خود انجام دادم. بنابراین داستان های زیادی برای گفتن دارم.”

کمانچه نواز فورت مک فرسون ، NWT اکنون یک مورد جدید برای گفتن دارد – در مورد چگونگی سقوط او و به پایان رسیدن با کمان کمانچه موی اسب واقعی که مدتها می خواست ، به لطف برخی از پیراپزشکان تحسین.

فرث با تلفن از محل زندگی خود در حال حاضر ، در محل زندگی سالمندان گلنشیل در ویکتوریا گفت: “آنچه که من فکر می کنم شادترین قسمت آن است ، این است که امدادگران بیش از وظایف عادی خود را برای انجام کاری برای این پسر پیر انجام می دهند.” .

این کار از زمانی شروع شد که بهیاران قبل از میلاد یک روز زودتر از پاییز به اتاق فرث در گلنشیل فراخوانده شدند. او سقوط کرده بود و بلافاصله مشخص نبود که 85 ساله جدی آسیب دیده است.

یکی از این سه امدادگر ، دارون مک دونالد ، گفت که آنها به سرعت تشخیص دادند که فرث آسیب ندیده است ، اما او برای برخاستن به کمک احتیاج دارد. وقتی فرث دوباره روی صندلی خود ایستاده بود ، همه به گفتگو پرداختند.

می دانستم که باید از او بخواهم برای ما بازی کند.– پیرمرد دارون مک دونالد

مک دونالد گفت: “اتاق او چیزهای زیادی در درون خود نداشت ، که برای بسیاری از این بزرگان به نوعی غیرمعمول است.”

“بنابراین ما شروع به پرسیدن از او در این باره کردیم و او شروع به گفتن درباره زندگی شگفت انگیز خود و ، می دانید ، فقط از تجربیات خارق العاده ای که داشت ، و آنچه باعث شد او آن روز به جایی که بود ، برساند.”

فرث به آنها گفت كه در حال دستیابی به كمان كمانچه خود افتاده است.

مک دونالد یادآوری کرد: “بلافاصله ، من می دانستم که باید از او بخواهم برای ما بازی کند. بنابراین بلافاصله به او گفتم ، گفتم ،” اگر به والی صدمه نریزی ، دوست دارم بازی تو را بشنوم. “

کمانچه خوشحال شد که الزام کرد.

فرث گفت: “من كمانچه خود را برداشتم و تعدادي نواختم.”

“من در زندگی ام کارهای زیادی انجام دادم. فرث گفت: بنابراین من داستان های زیادی برای گفتن دارم. (ارائه شده توسط دارون مک دونالد)

سپس او چند مورد دیگر بازی کرد و داستان های دیگری را به اشتراک گذاشت و مخاطبان اندک او مورد رنج قرار گرفتند. اما هنرمندان می توانند بدترین منتقدان خود باشند و فرث شیطانی بود.

“اساساً بعد از هر ترانه … او مدام عذرخواهی می کرد و عذرخواهی می کرد که کمانش از کیفیت مطلوبی برخوردار نبوده و می دانست ، او احساس خیلی بدی داشت به طوری که نتوانست در حد توانش برای ما بازی کند” مک دونالد گفت.

امدادگران هیچ شکایتی از نوازندگی فرث نداشتند – و وقتی سرانجام آنجا را ترک کردند ، صحبتهای زیادی داشتند.

مک دونالد گفت: “چیزی بین هر سه ما طنین انداز شد. بنابراین ما فقط پس از شنیدن داستان او احساس کردیم که باید کاری برای او انجام دهیم.”

“برای والی فرث ، اینطور نیست؟”

مک دونالد به رسانه های اجتماعی رفت ، و در آنجا فراخوان هرکسی را که ممکن است برای فرث تعظیم موی اسب داشته باشد ، فراخواند. هر چند او جزئیات کمی در مورد فرث را به اشتراک گذاشت ، اما حفظ حریم خصوصی مرد را مبهم نگه داشت.

خیلی زود ، مک دونالد پاسخی دریافت کرد. این از طرف شخصی بود که برای خرده فروش موسیقی Long & McQuade کار می کرد.

مک دونالد گفت: “آقا به من پیام داد و گفت:” این کمان ، باید برای والی فرث باشد ، نه؟ “

به نظر می رسد فرث رابطه طولانی با خرده فروش داشته است. مک دونالد فهمید که فرث طی این سالها چندین ساز موسیقی اهدا کرده است تا برای برنامه های موسیقی و سایر افراد نیازمند به شمال ارسال شود.

“و بلافاصله ، او گفت ،” البته من برای Wally تعظیم کردم. “

سپس مک دونالد و سایر پیراپزشکان هماهنگی هایی انجام دادند تا شخصاً آن را به فیرث برسانند. آنها مجبور شدند اقدامات احتیاطی بیشتری را به دلیل همه گیری انجام دهند ، اما سرانجام آنها دوباره به اتاق فرث بازگشتند ، ماسکها و گوشهایشان باز بود زیرا فرت کمان جدید خود را برای چرخش گرفت. و سپس یک چرخش دیگر. و یکی دیگر.

مک دونالد گفت: “او شگفت انگیز بود و تا زمانی که می توانستیم برای ما بازی کنیم … و ما واقعاً نمی خواستیم آنجا را ترک کنیم.”

والی فرث را با کمانچه بازی کنید تماشا کنید و به آن گوش دهید. 0:55

فرث با کمان جدید گرانبهاش خوشحال شد.

فرث گفت: “من از آن بچه ها بخاطر آنچه انجام دادند بسیار فراتر از وظایف عادی خود بود. بسیار خوب بود. بسیار خوب.”

امدادگران به همان اندازه خوشحال و شکرگزار بودند.

مک دونالد گفت: “این فقط نوعی از آن لحظات بود که ما قادر به توقف و فقط گفتگو بودیم و واقعاً با مردی ارتباط برقرار کردیم که معلوم شد بسیار خارق العاده تر از آن چیزی است که فکرش را می کردیم.”

“این فقط یک یادآوری بود که فقط بایستید و وقتی می توانید مردم را بشناسید.”