برای ناهار به کوئینزلند رفتم و سه ماه در بند بودم

سیدنی (CNN) – قرار بود سفر من ساده باشد. من در یک ناهار برای انجمن نویسندگان سفر استرالیا در شهر ایپسویچ ، در حومه پایتخت ایالت بریزبن شرکت می کردم.

این زمان با برداشته شدن بسته شدن مرزهای ایالتی ، پس از چهار ماه آزادی حرکت ، همزمان شد. با هیجان از رفتن به هرجایی ، پرواز 90 دقیقه ای را در تاریخ 29 ژوئیه رزرو کردم و قرار گذاشتم که با یکی از دوستانم بمانم.

اما پس از آن ، سفر کاری به یک کابوس تبدیل شد: دیری نگذشت که از مرز خانه خود در نیو ساوت ولز به کوئینزلند عبور کردم ، درب من به سختی بسته شد. ساکنان سیدنی – مانند من – رسماً دیگر مورد استقبال قرار نگرفتند. دولت سیدنی را کانون Covid-19 اعلام کرد و ورود افراد خود را از ساعت 1 بامداد همان شب به کوئینزلند منع کرد.

شرکت های هواپیمایی پروازها را لغو کردند و هزینه های ناچیز از 75 دلار (50 دلار) تا 1200 دلار (900 دلار) استرالیا افزایش یافت تا من به خانه برگردم. فقط بلیط یک طرفه خریده بودم.

از نظر فنی ، در هر زمان آزاد بودم. با این حال ، پس از رفتن من دیگر به من اجازه ورود داده نمی شود. چشم انداز گذراندن بقیه سال در خانه که گیر کرده بود ، جذابیتی نداشت – کابوس یک نویسنده سفر. بنابراین ، تصمیم من آسان بود: من در کوئینزلند ، واحه ای آفتاب بوی زمستان استرالیا می ماندم.

فقط چند چالش کوچک وجود داشت: من لباس گرم آب و هوا ، ماشین ، لپ تاپ ، درآمد و مکانی برای زندگی نداشتم. اما من همچنین هیچ شریک زندگی ، بچه ای ، حیوانات خانگی ، گیاه و تعهدات کاری نداشتم. جای نگرانی نیست!

پرواز به هیچ جا از سیدنی استرالیا انجام شد و به سیدنی بازگشت. مسافران سرسخت که مشتاق سوار شدن به هواپیما می شوند ، سوار پروازی می شوند که در سراسر کشور واقع شده است ، از منظره هایی از جمله اولورو و صخره بزرگ سد. کیم برونهوبر گزارشگر CNN.

مهربانی غریبه ها

دانیل لنکستر ، نویسنده دیگر ناهار ، در حالی که در حال انتقال به شهر دورافتاده شارلویل بود ، خانه تخلیه شده خود را به من پیشنهاد داد. با الهام از فرار خارج از خانه ، من یک هفته را به طراحی یک سفر جاده ای در مبهم همان جهت پرداختم.

من وام های چکمه های پیاده روی او را که در کمد لباس نیمه خالی مانده بود وام گرفتم ، یک ون کمپر اجاره کردم و هشت ساعت با اتومبیل به سمت Carnarvon Gorge ، پارک ملی در مرکز ایالت حرکت کردم. اولین توقف من یک فروشگاه خیریه برای خرید تجهیزات دست دوم ماجراجویی بود. سپس برای یک کلاه ، جوراب و لباس زیر بیشتر هدف بگیرید.

تقریباً همه اردوگاه ها به دلیل همه گیری بسته شده بود ، اما Takarakka Resort – “یک بوته تفریحی و پارک کاروان” – یک سایت در دسترس داشت. من چهار شب آن را جمع کردم ، و پیاده روی طولانی در تنگه کردم تا هنر صخره های بومی را در برآمدگی های ماسه سنگ کشف کنم ، و قبل از خنک شدن با فرو رفتن سریع در نهر سرد یخبندان ، پلاتوس ، اکیدنا و کانگورو را تشخیص دادم.

از آنجا بدون برنامه و نقشه رانندگی می کردم و روزانه در شهرهای روستایی کاوش می کردم و هر شب در کمپ های رایگان می خوابیدم. احساس می کردم فرار می کنم و به جایی نمی روم. در طول راه ، من با بسیاری از آوسی ها که به دنبال یک سبک زندگی مشابه بودند ، ملاقات کردم و از فرصت دیدن حیاط خانه خود در حالی که قادر به رفتن به خارج از کشور نبودند ، استفاده کردم.

همانطور که گام بعدی خود را می اندیشیدم ، دوستم مل به من یک ماه در آپارتمان جدیدش در حومه دره فورتودیس بریزبن مهلت داد. بعد از دو هفته زندگی در یک وسیله نقلیه کوچک ، اتاق خواب خودم شبیه بهشت ​​بود.

با توجه به اینکه استقبال خود را بیش از حد نکردم ، از آن به عنوان پایگاه خودم استفاده کردم ، از ساحل بالا و پایین می آمدم و از هر کوئینزلندر که ملاقات کرده ام بازدید می کردم.

وقت آن فرا رسیده بود که برخی لطف ها را بخواهیم. هیچ کس در امان نبود. من خواهر خواهر شوهرم را در ساحل طلا ، دو ساعت جنوب با قطار صدا کردم ؛ دوست دبیرستان برادرم در نزدیکی Surfers Paradise. یک همکار سابق در Noosa ، نیمی از روز با حمل و نقل عمومی ؛ و پدرخوانده من در یک شهر کوچک ساحلی ، فقط چند دقیقه با ما فاصله دارد.

همکاران مستقل آزاد ، هم اکنون که آنها دوباره در سفر بودند ، قدم برداشتند – یکی از من خواست که از گربه اش مراقبت کنم. دیگری کلیدهای استودیوی Airbnb خود را به من داد.

این جریان ثابت تختخوابی روی نیمکت به طرز شگفت انگیزی تا اوت و سپتامبر جریان داشت. کاملاً تعطیل نیست ، این به یک بازی تدارکاتی و تجدید آشنایی تبدیل شد. آنچه را که در هزینه های هتل پس انداز کردم ، در قطارها ، تاکسی ها و نوشیدنی ها و شام های مهمانی با همه کسانی که میزبان من بودند صرف کردم.

چین و چروک های موجود در طرح

در ماه اکتبر ، یک شرکت اعزامی از من به Great Barrier Reef دعوت کرد تا گزارش اولین سفر دریایی خود را از زمان تعلیق جهانی صنعت ارائه دهد. بازگشت سفر دریایی و پیشنهاد کار باعث شد فکر کنم که به زودی عادی سازی دنبال خواهد شد. پیچ و مهره بی پروای من برای آزادی بلافاصله احساس عدم شرارت خود را از دست داد.

اما خیلی زود تغییر کرد. پس از ورود به فرودگاه كیرنس ، شناسنامه خود را كه دارای گواهینامه رانندگی بود و آدرس سیدنی خود را در دست گرفتم ، برای ارائه مداركی از وضعیت كوئینزلندر خود را به پلیس فدرال استرالیا راهنمایی كردند.

کارت پرواز از ژوئیه به اندازه کافی خوب نبود. این ثابت نکرد که من طی 14 روز گذشته نرفته ام و برگشته ام. من هم از آنجا که به مدت سه ماه محل اقامت رایگان را به ثمر رسانده ام هیچ دریافتی از محل اقامت نداشته ام. خوشبختانه آنها معاملات بانکی را که خریدهای محلی من را نشان می داد پذیرفتند و من سرانجام آزاد شدم.

در آخرین روز حضورم در بریزبن ، برای بزرگداشت فرار بزرگ بین ایالتی خود ، در یک کارخانه آبجوسازی به نام Felon ، خداحافظی کردم و از همان افرادی که در این رویداد در ایپسویچ شرکت کرده بودند ، دعوت کردم. هشتاد و هشت روز بعد ، در 24 اکتبر ، سرانجام وقت آن بود که طولانی ترین ناهار جهان را جمع کنیم.

لوئیز گلدزبری نویسنده ، ویراستار و ستون نویس گاهگاهی در سیدنی است و در زمینه سفرهای ماجراجویی و انفرادی تخصص دارد.