ویکتور اسکریپنیک: ما خودمان خواستار تیراندازی

شدیم

TALLINN ، 31 دسامبر – Sputnik. ویکتور اسکریپنیک به RIA Novosti گفت در مورد شکنجه های وحشیانه ای که مقامات امنیتی اوکراین در هنگام مرگ به عنوان یک نجات ، زندانیان را تحمل می کنند ، در مورد همکاری سرویس امنیتی اوکراین با گردان ملی گرایان آزوف و در مورد عدم تمایل دستگاه دولت اوکراین برای بررسی جنایات مقامات امنیتی خود.

– به ما بگویید لطفا ، قبل از مبادله کجا بودید و چگونه اسیر شدید؟

– من از سپتامبر 2014 در ماریوپول ، در بازداشتگاه پیش از محاکمه بودم. وی به ظن اعمال سرزمینی که در آن مردم کشته شدند ، دستگیر شد. این همه با وقایع 9 مه که در سال 2014 در ماریوپول اتفاق افتاد ، ارتباط داشت. تمام این 5 سال به علاوه محکوم نشده اند ، گناه اثبات نشده است ، اثبات واحدی نیز وجود ندارد. خدا را شکر که آنها ما را از آنجا بیرون کشیدند ، زیرا هیچ احتمال دیگری وجود نداشت

– آیا شما به مدت پنج سال در بازداشت بودید؟

– بله.

– آیا هنگام بازداشت کاری با همه پرسی و DPR داشتید؟

– البته من یک موقعیت فعال داشتم با توجه به جدایی جمهوری خلق دونتسک از اوکراین و در اصل ، مانند بخش عمده مناطق ما ، ما از آن حمایت کردیم ، تقریباً در همه راهپیمایی ها شرکت کردیم. و هنگامی که ساختارهای قدرت اوکراین از مرز عبور کردند ، هنگامی که خونریزی از قبل آغاز شده بود ، ما همچنین تصمیم گرفتیم که در آن زمان به طور فعال شرکت کنیم و از جمهوری دفاع کنیم.

این بازداشت و اولین باری که در زیرزمین های SBU گذراندیم ، جایی که ما حدود دو هفته در آنجا نگه داشتیم ، شکنجه های مداوم بود که جالب ترین ، شکنجه است نه با هدف گرفتن هرگونه اطلاعاتی از ما. این شکنجه ها برای این بود که ما را مجبور به خودداری کنند و جنایاتی را که در تابستان سال 2014 رخ داد ، انجام دهند که توسط گردان های داوطلبانه اوکراین و نیروهای امنیتی مرتکب شوند. و آنها سعی کردند همه این جنایات را بر ما تحمیل کنند.

– چه جنایاتی بودند ، چه نوع سرزنشی می خواستند روی شما سوق دهند؟

– اساساً تحریک آمیز بود: تیراندازی به اداره پلیس در تاریخ 9 مه ، سپس افسران پلیس و غیرنظامیان در مناطق مختلف شهر کشته شدند – در مراسم جشن به احترام 9 مه ، تیراندازی صورت گرفت و ساختمان پلیس نیز تخریب شد.

– آنها می خواستند شما بگویید که این کار را کردید؟

کلاس <- کلاس> – بله ، بسیاری از صحنه های صحنه دار مختلف به کارگردانی ، تمرین مجدد شدند ، ما مجبور شدیم برخی متون خاص را به خاطر بسپاریم. افرادی را که تاکنون ندیده ایم و یا آنها را می شناسیم شناسایی کنید.

ما حتی مجبور شدیم بپذیریم که گفته می شود در جایی در منطقه روستوف ، در برخی از شهرهای نظامی ، آموزش خرابکاری نظامی را گذرانده ایم. من هرگز در زندگی ام آنجا نبوده ام.

آنها می خواستند ما را تروریست هایی جلوه دهند که مرتکب جنایت می شوند و مقصر همه چیز هستند ، اما در عرض پنج سال موفق نشدند.
<کلاس> – درباره زندان در فرودگاه ماریوپول چه می دانید؟

– خوشبختانه من به آنجا نرسیدم. تعداد کمی از افراد در فرودگاه ماریوپول زنده مانده بودند. اما آنها می خواستند یک محاکمه نمایشی علیه ما انجام دهند. نه دقیقاً روابط عمومی ، بلکه یک ماشین تبلیغاتی بود که قرار بود در کنار آنها بازی کند. آنها ما را زنده رها کردند و نگذاشتند که در فرودگاه پاره شویم. اما در زیرزمین SBU قربانیان زیادی را دیدیم که از آنجا ، از فرودگاه برگشت داده شده اند. آنها یا برای مبادله و یا برای نوعی اقدام تحقیقاتی آماده شدند. افرادی که می توانستند صحبت کنند با ما ارتباط برقرار کردند. ما جزئیات را فهمیدیم و آنها می خواستند چیزی را به ما بگویند ، زیرا آنها فهمیدند که ممکن است در آینده ای نزدیک بمیرند

– آنها چه گفتند؟

– یک پسر وجود داشت ، من متأسفانه ، نام خانوادگی او را نمی دانم ، او کاملاً فلج شده بود. شبیه اسکلت و پوست بود. او کاملاً خسته بود و بسیار سخت صحبت می کرد. اما هنگام برقراری ارتباط ، متوجه شدیم که گودالی بسیار بزرگ در آنجا ، عمیق ، بیش از شش متر ، حفر شده است. او را به آنجا انداختند. و آنها آن را برای سه یا چهار روز نگه داشتند

او با نوار مجرایی چشم بسته بود ، اما احساس می کرد که اجساد زیادی وجود دارد ، تعداد بسیار زیادی. و او را با آجر و بلوک سدر گرفتار کرده بود.

من می دانم که آنها می خواستند این پسر را بکشند ، اما در برخی از اوقات در مورد او متوجه شدند که توسط نیروهای امنیتی اوکراین به اسارت در آمده است و آنها خواستار مبادله شدند. بنابراین ، آنها قبلاً او را بیرون کشیدند و سعی کردند به نوعی او را زنده کنند. و تا آنجا که من می دانم تصویب شد. من از رسانه ها فهمیدم که او پس از مبادله درگذشت.

– آیا زمانی که در زیرزمین SBU نگهداری می شدید ، آن مقام رسمی بوده است؟ آیا کسی از این موضوع اطلاع داشته است؟

– نه ، هیچ کس نمی دانست. و باز هم ، در هر یک از درخواست های من به دفتر امور خارجه تحقیقات اوکراین ، دادستانی ، دادستانی کل ، به این واقعیت اشاره کردم که ما در 21 سپتامبر بازداشت شدیم و من شخصاً در اول اکتبر به بازداشتگاه منتقل شدم. حتی این مدت قانونی سه روزه که می توانست آنها را به تاخیر بیاندازد ، قبلاً اغراق شده بود. آنها كاملاً در هيچ كجا از ما اطلاعي نداشتند. من به طور قطع از یک وکیل می دانم که نزدیکان ما به دنبال ما بودند و آنها هیچ جا ما را تأیید نکردند. هیچ کس نمی دانست که ما حدود دو هفته در زیرزمین SBU بودیم

– چه اتفاقی در این دو هفته افتاد؟

کلاس “- روز اول که کاملاً گره خورده بودیم ، دستان پشت ما بود. پاها با نوار مجرایی گره خورده بودند. چمباتمه زدیم. ما مجبور شدیم حدود یک روز را تحمل کنیم. کسانی که از قدرت کافی برخوردار نیستند ، آنهایی که در کف بتونی افتادند ، مانند توپ فوتبال من را لگد زدند. و دوباره چمباتمه زدند پایین. ما حدود یک روز اجازه نداشتیم بخوابیم. در آینده اقدامات تحقیقاتی از قبل آغاز شده است. در ابتدا این سؤالات ابتدایی ، اتوبیوگرافی بود.

در روز دوم یا سوم ، این متن ها به مرحله اجرا درآمدند ، آنها به سادگی ما را وادار به اعتراف به همه جنایات کردند و همه کارگردانی شد. کاملا شایسته اگر متن را فراموش کردند یا سعی در فرار از آن داشتند ، از قوانین خود سرپیچی کردند ، اقدامات شدیدتر اعمال می شد. این “ichthyander” است ، چنین روشی متداول در غرق شدن یک فرد – آنها تا زمانی که هوشیاری خود را از دست ندهند ، در دستگاه تنفسی می ریزند ، سپس آنها را با شوک الکتریکی دوباره به زندگی خود می کشانند. همچنین به طور فعال مورد استفاده قرار می گرفت “دینام” ، آنقدر ژنراتور جریان بزرگ است ، من حتی نمی توانم تصور کنم چه ولتاژ ، اما بسیار …

کلاس بوی گوشت بو داده را می توان شنید. ترمینال در فک قرار داده شد ، یک سیم دوم به انگشتان پا بسته شده بود و یک جریان در کل بدن منتقل می شود. از بین تعداد بیشتری از افرادی که در زیرزمین با آنها ارتباط برقرار کردم ، از انحراف مفاصل شانه به طور فعال در تیراندازی استفاده می شد ، دست چپ من هنوز به حالت طبیعی خود بازنگشته است. و اعدام ها به هر حال ، تیراندازی مانند فرصتی برای آزادی ما بود. از آنجا که وقتی آنها ما را بیرون کردند ، از اعدام تقلید کردند ، از خودمان خواستیم که تیراندازی شود ، زیرا هیچ چشمداشتی به این شکنجه ها وجود ندارد.

– آیا در طول آن دو هفته چنین بود؟

– بله. اما در حقیقت ، شکنجه و سوء استفاده بدنی شش ماه به طول انجامید. این اقدامات تحقیقاتی بود که طبق قانون مجاز است. هر دو هفته ما را به مدت سه روز به ساختمان SBU می بردند و به عنوان مبارزان “آزوف” ، خوب ، “مبارزان” کار می کردیم – این را من ، از نظر تصویری می گویم. ضد حمله نیز کار کرده است.

ما به دیواره کشیده شدیم ، در کبد مشت کردیم. آنها چنین بازی داشتند: اگر شما سقوط کنید ، آنها قبلاً لگد شده اند. اگر نه ، آنها به کبد ضربه می زنند تا زمانی که شما سقوط کنید. بیایید بگوییم ، بررسی کاردینالیت.
در طول این مدت یک زن بود و من خیلی دوست دارم سرنوشت او را بدانم. او مدت زمان طولانی در این زیرزمین زندگی می کرد. اسم من اولگا ایوانوونا است. و او هنگامی که نگهبان ندید ، ما را تغذیه کرد و به ما نوشیدنی داد. و او احتمالاً از ما الهام گرفته است تا بجنگیم تا بتوانیم همه این موارد را حفظ کنیم.

– آیا او نیز یک زندانی است؟

– بله ، تا آنجا که من می دانم ، او هرگز به زندان نرسید. امیدوارم او آزاد شود یا رد و بدل شود. اما او دوره بسیار طولانی را در زیرزمین زندگی می کرد

– چه زمانی شکنجه پایان یافت؟

– وقتی پرونده به دادگاه رفت ، پس از شش ماه ، ما تمام شهادت های مرحله ای را رها کردیم و تصمیم گرفتیم از خود دفاع کنیم. و آنها دیگر حق نداشتند که ما را به جرم اقدامات تحقیقاتی از زندان بیرون کنند. آنها آمدند و مرا در زندان کتک زدند

به بهانه ملاقات با یک وکیل ، ما را به اتاق تحقیق بردند ، آنجا جعبه خاصی وجود داشت که در آن بسته نبود. آنها ما را در آنجا کتک زدند

– هدف از ضرب و شتم چیست؟

آنها با عصبانیت وقتی فهمیدند که ما از شهادت مقدماتی که توسط شکنجه بیرون کشیده شده امتناع می ورزیم ، بسیار عصبانی شدند. و آنها تصمیم گرفتند فشار بیشتری وارد کنند.

تهدیدهای اخلاقی ، فشارها نیز وجود داشت. هنگام تهدید بستگان این احتمالاً سخت ترین چیز بود. من دو دختر دارم و وقتی آنها با جزئیات گفتند که چگونه مورد آزار و اذیت قرار خواهند گرفت … آنها آدرس محل احتمالی خود را نام بردند و من فهمیدم که آدرس ها واقعی هستند ، آنها کار را انجام داده اند. این بیشترین شکست. این بدترین چیز است. زیرا ما قبلاً خود را در روز سوم دستگیری خود در برابر سرنوشت خود استعفا داده بودیم. اما این واقعیت که اقوام ممکن است رنج ببرند ، سخت ترین از همه بود.

– چگونه دستگیر شدید؟

– ما در خانه ای در بخش خصوصی بودیم. صبح زود بود ، نوعی عملیات ویژه غیرقابل درک. آنها آمدند ، به خانه همسایه حمله کردند ، ما فقط تماشا کردیم. به احتمال زیاد ، آنها به دنبال برخی مظنون بودند ، آنها با اتومبیل دروازه ها را پاره می کردند. و من شخصاً به ناهار ناهارخوری به آشپزخانه رفتم ، سپس همه آن ناگهان به سمت ما تغییر یافت: آنها پرواز كردند ، آنها را روی زمین گذاشتند ، دوباره با ضربهای تفنگ روی سر پرواز كردند. گفتن مطلقاً هیچ چیز یا توضیح هر چیزی. و سپس آنها لباسهای بیرونی ما را پاره کردند و اقدامات تحقیقات یا غیر تحقیقاتی ، ضرب و شتم را آغاز کردند. از ساعت نه صبح تا تاریکی ، بازداشت تقریباً انجام شده است ، هیچگونه مقاومتی صورت نگرفت ، زیرا این یک منطقه مسکونی کوچک است و حدود نیمی از ارتش آمدند.

– چه کسی بازداشت شد؟

– ضد حمله به SBU به همراه “آزوف”. این عملاً یک سازمان است ، آنها با هم کار می کنند. چقدر ما آنها را می شناسیم – آنها دائماً با هم هستند. و در مورد هیچ ساختار قدرت دیگری معلوم نیست.

– شما پنج سال در زندان بودید و شکنجه ها به مدت پنج سال ادامه داشت؟

کلاس <- کلاس> – هنگامی که نمایندگان سازمان ملل و صلیب سرخ برای اولین بار از ما بازدید کردند ، کارت هایی به ما دادند ، یعنی ما قبلاً کمی ایمن بودیم ، آنها برای ما توضیح دادند که دیگر جرات شکنجه نخواهند کرد ، جرات نمی کنند به اقوام ما فشار بیاورند. سپس تصمیم گرفتیم که ، به دنبال عدالت ، به طور فعال از خود دفاع کنیم.

و در اینجا کل پرونده به هم ریخت ، زیرا در جریان رسیدگی به پرونده ، هم ما و هم شرکت کنندگان از نیروهای امنیتی شروع به شهادت در دادگاه کردیم. و ما ، با پرسیدن سال ها ، نشان دادیم که وقایع در واقع چگونه اتفاق افتاده اند. معلوم شد که آنها به جنایات خود اعتراف کردند. همان فرماندهان گارد ملی که در آنجا بودند ، و گردان های داوطلب ، که در آن زمان غیرقانونی بودند.

هرچه بیشتر به این پرونده پرداختیم ، بیشتر مشخص شد که در واقع این افراد باید آزاد شوند ، اما کسانی که گفته می شود قربانی شده اند باید زندانی شوند. و پیگرد قانونی شروع به به تأخیر انداختن بررسی روند کار کرد. آنها بازجویی از شهود را متوقف کردند ، بازجویی از بیش از 40 نفر را متوقف کرد ، از بازجویی از قربانیان ، همچنین درمورد حدود 20 نفر – به دلیل “عدم امکان تحویل آنها” و غیره متوقف شد.

و این تمام است ، زمان و انتقال سال به سال صرفاً با جابجایی دادگاه شروع می شود. به طور تقریبی ، پرونده به بن بست رسید. از آنجا که کم و بیش ما در درک م legalلفه حقوقی وقایع در حال وقوع بودیم ، شروع به مراجعه به مراجع مختلف کردیم: دفتر تحقیقات ایالتی ، دادستانی ، انواع ارگانها ، از جمله ارگانهای حقوق بشر ، لوتکوفسکایا در آن زمان بود. در مورد کلاس شکنجه و اینکه چرا در زندان به اتمام رسیدیم ، توضیحی معتبر وجود دارد. ما تصمیم گرفتیم که همه آن را ثابت کنیم. اما ، متأسفانه ، برای هر یک از نامه های ما سه رد رد کاملاً متفاوت ، لغو اشتراک و یا نوعی نامه وجود داشت که از یک سرویس دیگر منتقل می شدند. و حتی با کمک دادگاههای تجدیدنظر ، دادستانی را موظف به آغاز پرونده های کیفری کردیم. پرونده ها آغاز شد ، اما بدون هیچ گونه بازجویی ، مصاحبه با شاهدان شهادت ما. و پرونده ها دوباره بسته شد. ظاهراً فکر کردیم ، اختراع کردیم. اگرچه قبلاً شواهد سنگینی داشتیم ، در آن زمان شاهدانی نیز آماده شهادت بودند. در همان زیرزمین افرادی بودند که موفق شدند از آنجا خارج شوند و آنها آماده بودند تا آنچه واقعاً در آنجا اتفاق افتاده است را بازگو کنند. من آنها را نام نمی برم ، زیرا آنها در آن قلمرو واقع شده اند و بسیار خطرناک است

– صلیب سرخ و سازمان ملل در چه سالی به شما علاقه مند شدند؟

– ما در تابستان سال 2015 پیدا شدیم. و از آن زمان ، پس از بازدید از صلیب سرخ و نمایندگان سازمان ملل ، تأثیرات جسمی متوقف شده است ، که البته بسیار سپاسگزاریم.

– در اسنادی که دارید چیست؟

– این دادگاه قبلاً در سال 2018 برگزار شده است ، زیرا دفتر دادستانی پرونده های SBU و Azov را به طور مکرر مختومه کرده است. ما سعی کردیم این موارد را از طریق دادگاه آغاز کنیم … در اینجا بیانیه من در مورد عدم فعالیت اشخاص مجاز دادستانی ، برای جلب رضایت دادگاه ، تعهد دادستانی برای شروع تحقیقات ، برای بازجویی از شاهدان این پرونده علیه گارد ملی و “آزوف” ، SBU است. نام خانوادگی خاصی وجود دارد و غیره. و این تصمیمات دادگاه ، دادگاه منطقه اکتاریابسکی ، یا دادگاه را به مدت یک یا دو ماه محاکمه می کند ، هنگامی که ما قبلاً منتظر جواب یک ماه یا دو ماه بودیم ، یا پاسخی می رسد که پرونده به سادگی بسته شده است.

چنین نامه جالب وجود دارد. این دفتر تحقیق و تفحص ایالتی است که اخیراً در این کشور ایجاد شده است و با این یک مقاله ، کل معنای خدمات آنها را فرا گرفته است ، زیرا در اینجا اذعان می کنند که بدون تحقیق ، بدون بازجویی از شهودهای اعلام شده ، بدون مطالعه مواد پرونده ، تصور می کنند که من همه چیز هستم. آنها اختراع کردند و بر این اساس پرونده را بستند. دقیق تر ، آنها حتی آن را باز نمی کنند. این اثبات چگونگی عملکرد خدمات اوکراین است ، که قرار است از قانون دفاع کنند. همچنین احکام دادگاه وجود دارد که مجدداً پرونده را مجدداً باز می کنند و تا آن لحظه نیز هیچ واکنشی نشان نداد. یعنی حتی دادستانی تصمیم دادگاه را نیز در نظر نمی گیرد.

– آیا اسناد شما بازگردانده شده و اتهامات کاهش یافته است؟

– نه همانطور که برای ما توضیح دادند ، گذرنامه های جدیدی برای ما ساخته شد ، زیرا گذرنامه های قدیمی یا از مواد پرونده ناپدید می شدند ، یا در جایی ناپدید می شدند. گذرنامه های جدیدی دریافت کردیم و طبیعتاً بدون ثبت نام. پرونده ادامه دارد. ما تحت یک تعهد شخصی آزاد شدیم که طبق آن متعهد می شویم در جلسات بعدی دادگاه حاضر شویم. بله ، البته در آنجا به ما قول داده بودند كه هیچ دستگیری صورت نگیرد ، اما من دلیل خوبی دارم كه به این حرف ها اعتماد ندارم. من می دانم که یک بازداشت وجود خواهد داشت. به ویژه با توجه به اینکه چه اتهامات جدی علیه ما وارد می شوند. اکنون فقط باید منتظر ماند تا آنها بتوانند بخشی از تعهد خود مبنی بر محکومیت و عفو در غیاب را انجام دهند. این یک گزینه پاکسازی رویه ای است.

– آیا فکر می کنید پس از پاکسازی رویه ای به بهانه مقاله دیگری بازداشت شوید؟

– من کاملاً از آن مطمئن هستم.

طی این پنج و نیم سال ، موارد سیاسی زیادی را شاهد بودیم که چنان جعلی بود که اگر شخصی اصرار می ورزد که ماده 258 را ندارد – “برای شرکت در یک سازمان تروریستی” ، از هم پاشید ، قاضی به وضوح دید اینکه شخص کاملاً درگیر نشده بود – یا از آنجا گذشت ، یا “شخص اشتباه” خوانده شد ، وی آزاد شد و سپس یک نارنجک به سادگی داخل شد و او قبلاً تحت ماده دیگری بسته شد ، “برای ذخیره سازی.” این رایج ترین است.
همچنین این مورد غم انگیز رومان ژوماف شناخته شده است. من با این پسر در همان سلول نشسته بودم ، او مرد خیلی صالحی بود. او آنقدر به تفاوت های ظریف قانونی پرداخت که دو بار به دستگیری خانگی دست یافت. اما بار دوم که او در آستانه خانه خود کشته شد. و این چنین درک کلی از سیستم حقوقی می دهد. اگر آنها نتوانند به طور قانونی بازداشت شوند ، آنها این کار را بی قانونی انجام می دهند.

– برنامه های شما برای آینده چیست ، در حالی که شما نمی توانید به خانه بازگردید؟

– بگذارید فقط بگوییم ، نظر من تغییر نکرده است ، من در ابتدا برای خودم تصمیم گرفتم که در کنار مردم دونباس باشم ، من در منطقه خرسون متولد شدم ، اما برای مدت طولانی که در دونباس زندگی می کردم ، یک خانواده در اینجا بنا کردم ، معتقدم می توان شناخت استقلال در مناطق قبلی. امیدوارم و به آن اعتقاد داشته باشم می دانم چه اتفاقی در آنجا می افتد ، تماشای تلویزیون و برقراری ارتباط با افراد اطرافم ، می فهمم که این دوام چندانی نخواهد داشت. در حال حاضر ، مردم شروع به درک این موضوع می کردند که دولت تحت نظارت پوروسنکو ، چگونه سیستم کار می کرد ، چه یک دولت درمانده آمد ، که در اصل نمی تواند چیزی را تغییر دهد. و با این حال ، این امر برای ما ، برای جمهوری بهتر تغییر خواهد کرد.

همچنین بخوانید: